در چند سال اخیر، مهرداد صدقی دست به انتشار اثری متفاوت زد که اولین کلمه در عنوان آن را آبنبات تشکیل میداد. از همینجا طعم شیرین طنزهای آشنای این نویسنده به یاد مخاطب میآمد اما وقتی چشممان را به کلمات زیبای رمان دوختیم. دیدیم، این اثر که بارها تجدید چاپشده، حرفهای زیادی برای گفتندارد. ماجرا از کتاب مقابل شما یعنی آبنبات هل دار شروع شد. راوی قصه یک کودک بجنوردی با همان لحنشیرین خراسانی است که خودش را فرزند آخر یک خانواده پنجنفره در حوالی سالهای دفاع مقدس، معرفی میکند.
برای همین کتاب گاهی حالت طنزهای کمیک دارد . گاهی به سراغ روزهای سخت اما پر خاطره مردم میرود، از شجاعت تا فداکاری و همدلی را شیوا و ساده به تصویر میکشد . گاهی هیجان را به قاعده هفتخان رستم بالا میبرد.
طنز، داستان روزمره زندگی همه ماست. ولی وقتی بانکته بینی ها و طنز همراه می شود. دنیایی زیبا، فرا روی خواننده مینهد. در آبنبات هل دار، هر داستانی یک راوی دارد. گوینده ای که جریان یا جریان هایی را نقل می کند. گوینده داستان آبنبات هل دار، راوی قهرمانی است که با فاصله زمانی از اصل رویدادها، اکنون از زاویه دید درونی، اتفاق ها و ماجراهای مربوط را نقل می کند.
گزیده ای از کتاب آبنبات هل دار :
چشمم به تلویزیون رنگی افتاد که روی تلویزیون سیاه و سفیدِ خودمان گذاشته شدهبود. البته با تلویزیون محمد کمی فرق میکرد. با گریه پرسیدم: «جریان این تلویزیونچیه؟» آقاجان هم با گریۀ شوق توضیح داد: «کادوی تولدته محسن جان!» آقاجان واقعاً هم من و هم جیبش را شرمنده کردهبود و همانطور که به عنوان کادوی موفقیت ملیحه در کنکور یک ماشین لباسشویی برای خانه گرفتهبود، به خاطر نمرههای من هم تلویزیون رنگی خریدهبود. فکر میکنم بر فرض محال اگر من و ملیحه قبل از ازدواج او و مامان به دنیا آمده بودیم، به بهانۀ موفقیت تحصیلی ما میتوانستند کل جهیزیه و اسباب و وسایل زندگیشان را تکمیل کنند.
ـ ـ ـ ـ سایت کتاب خوب ـ ـ ـ ـ
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.