معرفت و احساس عاشورایی
عاشورا، یک «معرفت» و «احساس» است. ملّت ما، «احساس عاشورا» را دارد. میبینید در جلسات سینهزنی، وقتی بزرگها سینه میزنند، بچّهی هفت، هشت ساله هم بلند میشود، پیراهنش را مثلاً به کمرش میبندد، سینه میزند. این احساس عاشورا چیز خیلی خوبی است و هیچ فلسفه و فلسفهبافییی هم جایش را نمیگیرد.
همهی کار بزرگانومصلحین این بودهاست که با استفاده از زمینههایذهنی، عاطفی و فکری مردم، آنها را به یک معرفت صحیح متّصل کنند. کار بزرگ روشنفکرِ انقلابی و مذهبی در آن دورهای که کار میکرده، همین بوده است که «معرفت» را با «عاطفه» جفت کند؛ که بعد نتیجهاش این حرکتِ عظیم میشود.
اختصاص تعبیر ثارالله به امیرالمؤمنین و امام حسین
در همهی آثار اسلامی، ما دو نفر را داریم که از آنها به «ثارالله» تعبیر شدهاست. در فارسی، ما یک معادل درست و کامل برای اصطلاح عربی «ثار» نداریم. وقتی کسی از خانوادهای از روی ظلم به قتل میرسد، خانوادهی مقتول صاحب این خون است. این را «ثار» میگویند و آن خانواده حق دارد خونخواهی کند. اینکه میگویند خون خدا، تعبیر خیلی نارسا و ناقصی از «ثار» است و درست مراد را نمیفهماند.
«ثار»، یعنی حق خونخواهی. اگر کسی «ثار» یک خانواده است، یعنی این خانواده حق دارد دربارهی او خونخواهی کند. در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آوردهشدهاست که صاحب خون اینها و کسی که حقّ خونخواهی اینها را دارد، خداست. این دو نفر یکی امام حسین است و یکی هم پدرش امیرالمؤمنین؛ «یَاثَارَاللهِ وَ ابْنَ ثَارِه». پدرش امیرالمؤمنین هم حق خونخواهیاش متعلّق به خداست.