معرفی کتاب الجمل
الجمل نوشتهٔ آزاده جهان احمدی است. نشر شهید کاظمی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی روایت مستند از کتاب «الجمل» نوشتهٔ «شیخ مفید» است.
درباره کتاب الجمل
دربارۀ جنگ جمل که نخستین درگیرى و کشتار میان ۲ گروه از مسلمانان است و در آن هزاران تن از ۲ گروه کشته شدند، کتابهاى بسیارى نوشته شده است. با مراجعه به فهرست ندیم بهراحتى میتوان با ۱۱ مؤلف آشنا شد که کتابى به نام «جمل» نوشتهاند و طبیعى است که بررسىیکنندگان جنگ جمل نیز آن را از دیدگاه خود تجزیهوتحلیل کنند؛ همچنین موضوع «خروج و قیام بر ضد امام عادل و حاکم» از نظر فرقههای مختلف، متفاوت است. مسئلهٔ دیگر اینکه، گرفتارى مسلمانان در جنگ جمل دشوارتر از موارد دیگر بود؛ زیرا درمورد حضرت علی (ع) تمام فرقههاى مسلمان (غیر از خوارج) متفقند که ایشان در زمرۀ خلفاى راشدین (ابوبکر، عمر و عثمان) و پیشوایان عادل مسلمانان است و خروج بر آن حضرت را نمیتوان موضوعى ساده فرض کرد.
کتاب الجمل که با شرححال شیخ مفید آغاز شده، در ۶ فصل نوشته شده است. این کتاب حاصل کوشش برای بازنویسی روایی و داستانیِ کتاب «الجمل» نوشتهٔ «شیخ مفید» است. او در این کتاب بر مباحث اثبات حقانیت ولایت و امامت امام علی (ع) بر اساس منابع اهل سنت تمرکز و جنگ جمل را روایت کرده است. کتاب «الجمل» بازنویسی روایی و مستند کتاب «الجمل» شیخ مفید است که به اثبات حقانیت ولایت و امامت حضرت امیرالمومنین علی(ع) بر اساس منابع اهلسنت می پردازد.
خواندن کتاب الجمل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران تاریخ اسلام پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب الجمل
«همین که امیرالمؤمنین دید که آن قوم به سوى لشکر حملهور شدند، به محمدبنحنفیه فرمان داد پرچم را پیش ببرد. او رایت را جلو برد، مهاجران و انصار هم حمله را شروع کردند و آن قوم چون متوجه شدند که محمدبنحنفیه جلوتر از یاران خود حرکت مىکند همگى شروع به تیرباران او کردند. او در جاى خود ایستاد و به گمان اینکه تیرباران آنان یکى دو بار بیشتر صورت نخواهد گرفت و سپس دوباره پیش خواهد رفت.
ناگاه امیرالمؤمنین با دست خود به شانه او زد و رایت را از دست او گرفت و بانگ برداشت که:
«اى یارى داده شده بمیران !»
همین که این شعار شنیده شد، آنان سست شدند و لرزه بر اندامهایشان افتاد و به یکدیگر پیوستند و همه به هم پناه بردند در این هنگام عمار و مالکاشتر با شمشیرهاى کشیده به آن قوم حمله بردند و امیرالمؤمنین فریاد کشید:
«اى محمدبنابىبکر! اگر عایشه بر زمین افتاد، او را بپوشان و کارهایش را بر عهده بگیر»
چون قوم این سخن را شنیدند، سست و مضطرب شدند. اما پس از مدتی از آن سستى و اضطراب بار دیگر به خود آمدند و جان گرفتند و به میدان آمدند و هماورد طلبیدند.»
— کتاب خوب —
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.