معرفی کتاب خیابان الزهرا
گزیده کتاب خیابان الزهرا
در خانه را باز کردم. فقط اشتباهم این بود که لای در را زیادی باز کرده بودم. انگار پرت شدهبودم وسط یکی از بازیهایم. چندتایی جنگاور بیرون در بودند، با لباسهایی سر تا پا مشکی، پوتینهای نظامی و صورتهایی پوشیدهبا چفیة فلسطینی. غیرممکن بود فلسطینیها جرئت پیدا کرده باشند تا اینجا بیایند. با خودم گفتم حتماً مانوری چیزی است یا دارند فیلم و سریال بازی میکنند.
همین فکرها بود که باعث شد حواسم پرت شود و در را زود نبندم و برنگردم پیش کارن. یکی از جنگاوران فلسطینی چرخیدهبود طرف من و داشت با نگاهی خشمگین براندازم میکرد. برای یک لحظه انگشتهایم گشت به دنبال کلید رایانه تا با شلیک اسنایپرم کلهاش را بترکانم؛ اما حیف که خبری از اسلحة محبوبم نبود و جنگاور داشت میآمد طرف من. خواستم سریع در خانه را ببندم که یک پوتین نظامی از ناکجاآباد آمد لای در خانه و نگذاشت بسته شود.
— کتاب خوب —
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.