گزیده کتاب رئیسی عزیز
اول خرداد، روزی که آمادگی خودش را برای حضور در انتخابات 1400 اعلام کرد، کشور مشکلات فراوانی داشت؛ اقتصادی، بهداشتی، سیاسی. سختترین روزها را سپری میکردیم. برایم تعریف میکرد: «وقتی همسرم متوجه شد کاندیدا شدم، گریه کرد. گفت: آقا! چرا با این وضعیت قبول کردید سکان کشور رو به دست بگیرید؟ آبروتون رو میبرن! به ایشون گفتم: آبروی من در برابر دینم و کشورم و رهبرم هیچ ارزشی نداره!»
سایت کتاب خوب
..
در پشت جلد این کتاب آمده است: بارها پیش میآمد دمدمای صبح، پیگیر کاری از من میشد. یک بار گفتم: «حاج آقا؛ هنوز هوا روشن نشده. تعقیبات نمازتون رو بخونید، بعد بیفتید دنبال امورات.» گفت: من تعقیبات نماز صبحم، پیگیری کار مردمه.»
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: اول خرداد، روزی که آمادگی خودش را برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ اعلام کرد، کشور مشکلات فراوانی داشت؛ اقتصادی، بهداشتی، سیاسی. سختترین روزها را سپری میکردیم. برایم تعریف میکرد: «وقتی همسرم متوجه شد کاندیدا شدم، گریه کرد. گفت: آقا! چرا با این وضعیت قبول کردید سکان کشور رو به دست بگیرید؟ آبروتون رو میبرن! به ایشون گفتم: آبروی من در برابر دینم و کشورم و رهبرم هیچ ارزشی نداره!»
راوی: حجتالاسلاموالمسلمین مهدی زمانی فرد، عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان
منبع: اسناد موجود در مؤسسه فرهنگی حماسه ۱۷
در خاطره دیگری از این کتاب میخوانیم: ریاستجمهوری مسئولیت شلوغ و وقتگیری بود. حاجآقا، فرصتش خیلی محدود بود، اما دلش نمیخواست از صلهرحم بگذرد. هم سالی دو بار که به مناسبت شهادت امام هادی (ع) و امام جواد (ع) مراسم ویژه داشت و هم ماهی یک بار که توی مسجد نزدیکِ محل کارش روضه میگرفت، فامیل و دوست و آشنا را دعوت میکرد. هم بهره معنوی میبردیم، هم دیدارها تازه میشد. نوروز به نوروز هم به محارم فامیل، توی منزلش ولیمه میداد.
راوی: سیدعلی رئیسالساداتی، برادر رئیسجمهور
منبع: ویژه برنامه شبکه یک، دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳