فرمانده سری

معرفی کتاب فرمانده سری در اورشلیم

کتاب فرمانده سری در اورشلیم نوشته مصطفی رضایی، یکی از نخستین رمان‌های مصور نوجوانان درباره نبرد معاصر فلسطینی‌ها با رژیم صهیونیستی است که با تمرکز بر وقایع منتهی به عملیات هفتم اکتبر (طوفان‌الاقصی)، داستانی مهیج، رازآلود و پرکشش از شجاعت، فداکاری و هوش نوجوانان فلسطینی را روایت می‌کند. این اثر که با طراحی گرافیکی ویژه و فضاسازی‌های تصویری، توجه نسل نوجوان را به موضوع مقاومت جلب کرده، ترکیب جذابی از داستان جاسوسی، حماسه، و حقیقت تاریخی ارائه می‌دهد.  

موضوع و ساختار کتاب فرمانده سری در اورشلیم

این کتاب روایتگر داستان پدر و پسری فلسطینی است که با نفوذ به ساختار امنیتی و مذهبی رژیم صهیونیستی، عملیاتی را طراحی و اجرا می‌کنند که کل اورشلیم را به لرزه درمی‌آورد. در دل این ماجرا، نوجوانی به اسم «سری» که شخصیت اصلی داستان است، با مأموریت‌هایی حساس و پرخطر مواجه می‌شود؛ مأموریت‌هایی که نه‌فقط قدرت تحلیل و جسارت، بلکه وفاداری، ایمان و درک تاریخی می‌طلبند. داستان در هفت روز منتهی به عملیات طوفان‌الاقصی رخ می‌دهد و نویسنده با بهره‌گیری از تکنیک‌های گرافیکی، تعلیق روایی و شخصیت‌پردازی دقیق، این وقایع را طوری بازسازی کرده که برای نوجوانان قابل‌درک، ملموس و پرهیجان باشد.

درون‌مایه‌ها و تم‌های اصلی کتاب

۱. مبارزه‌ی مقدس با سلاح ایمان

در سراسر کتاب، مبارزه با رژیم اشغالگر نه صرفاً یک حرکت سیاسی یا نظامی، بلکه تبلور یک ایمان عمیق معرفی می‌شود. نوجوان قصه، با وجود سن کم، بار یک عقیده بزرگ را بر دوش دارد.

۲. نفوذ در دل دشمن؛ چالش ذهنی و عملیاتی

از نفوذ به خانه خاخام ارشد دیوار ندبه تا کشف اسناد محرمانه، رمان تصویری زنده از چگونگی شکست هیمنه اطلاعاتی اسرائیل به دست نوجوانی شجاع ارائه می‌دهد.

۳. ترکیب روایت تصویری با قهرمانی نوجوانانه

کتاب با استفاده از قالب مصور و کمیک‌گونه، توانسته مفاهیم پیچیده سیاسی و امنیتی را به زبانی ساده، تصویری و هیجان‌انگیز برای مخاطب نوجوان ترجمه کند.

بخش‌هایی از متن کتاب فرمانده سری

در بین درختان زیتون، سری از پشت دیوار سنگی بالا رفت. صدای خاخام شنیده می‌شد: «هیچ‌کس نباید بداند چه چیزی در این صندوق است…» نفسش در سینه حبس شد. تنها چند ثانیه فرصت داشت… سری گوشه‌ای از دست‌نوشته‌ها را دید: کدی با تاریخ عبری، و نقشه‌ای که در آن مسیر «باب‌المغاربه» تا دیوار ندبه علامت‌گذاری شده بود. حالا می‌دانست چرا پدرش گفته بود: “تو کلید ماجرایی، پسرم.”

— کتاب خوب —