قصه ننه علی

موضوع :

قالب:

رده سنی:

قیمت

۱۰۵,۰۰۰ تومان

16%

۱۲۵,۰۰۰ تومان

ارسال رایگان برای سفارشات بیش از 650 هزار تومان

نویسنده:

صفحات:

نوع جلد:

ناشر:

قطع:

وزن:

معرفی کتاب
کتاب «قصه ننه علی» روایتی پر فراز و نشیب از زندگی دختری که مادر دو شهید شد. این کتاب داستان زندگی خانم همایونی است، از همان سه،چهار سالگی که با خانواده به تهران مهاجرت کرد و در کودکانه‌ترین روزهای زندگی‌اش خانمی شد برای خودش و آموخت که قدرتی بسیار بیشتر از رنج‌ها دارد. حالا قدم به قدم با او همراه شوید تا لحظه شهادت پسرانش علی و امیر شاه آبادی، شهدایی که مادر با هزار ترفند، اجازه سفرشان به آسمان را از پدر گرفت .

 گزیده ای از کتاب قصه ننه علی :

«به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از پله‌های طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج می‌رفت. حسین از پله‌ها پایین‌آمد؛ اشاره کردم، برگردد. می‌دانست هروقت من و پدرش دعوا می‌کنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهٔ امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم‌آمد؛ گفتم حتماترسیده و می‌خواهد دل‌جویی‌کند. گوشهٔ لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست‌وپا می‌زدم، نفسم بالا نمی‌آمد، کم مانده‌بود خفه‌شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بی‌انصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغ‌های خانه را خاموش کرد.
.
پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین می‌انداختم تا رهگذری صورتم را نبیند. پیش خودم گفتم: «اینم عاقبت تو زهرا! مردم با این سر و وضع ببیننت چه فکری می‌کنن؟!» یکی دو ساعتی کنار پیاده‌رو نشستم. آخر شب کسی جز من در خیابان دیده‌نمی‌شد. سرما به جانم افتاده‌بود. گاهی چند قدم راه می‌رفتم تا دست و پایم خشک نشود. ماشین پلیس از کنارم رد شد و کمی جلوتر توقف کرد. دنده‌عقب گرفت و برگشت. مأمور پلیس نگاهی به من انداخت و گفت: «خانوم! چرا اینجا نشستی؟! پاشو برو خونه‌ت؛ دیروقته!» سرم را بالا گرفتم و گفتم: «من خونه ندارم، کجا برم؟!» از ماشین پیاده‌شد و به طرفم آمد. کنارم ایستاد. از زمین بلند شدم. تمام تنم می‌لرزید؛ سرما تا مغز استخوانم رفته بود. ابرو در هم کشید و گفت: «یعنی چی خونه ندارم؟! بهت میگم این جا نشین!» دستانم را بردم زیر بغلم تا کمی گرم شوم، گفتم: «تا صبح هم بگی، جواب من همونه که شنیدی! من خونه ندارم. بچه‌هام شهید شدن. شوهرم از خونه بیرونم کرده. از امشب خونهٔ من بهشت زهراست.» جا خورد، انتظار شنیدن همچین جوابی را نداشت. رفت سمت ماشین، کمی ایستاد، دوباره به طرفم برگشت. – کمکی از دست من برمیاد مادر؟! می‌خوای با شوهرت حرف بزنم؟! – فایده نداره پسرم. خون جلوی چشمش رو بگیره، استغفرالله خدا رو هم بنده نیست. به حرف هیچ‌کس گوش نمیده…  

 ـ ـ ـ سایت کتاب خوب ـ ـ ـ ـ

 

پشتیبانی آنلاین

ضمانت بازگشت وجه

تخفیف بیشتره سفارشات عمده

ارسال با پست پیشتاز

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
ارسال رایگان برای سفارشات بیش از 650 هزار تومان

این کتاب رو به کی پیشنهاد می کنی ؟

این کتاب ها هم عالین !

5%

آب هرگز نمی میرد

موضوع:مبارز کورد

۱۲۰,۰۰۰ تومان

۱۱۴,۰۰۰ تومان

15%

الجمل

۱۵۰,۰۰۰ تومان

۱۲۷,۵۰۰ تومان

15%

محرمانه با فرزندم

۱۵۰,۰۰۰ تومان

۱۲۷,۵۰۰ تومان

15%

موشک من

۶۰,۰۰۰ تومان

۵۱,۰۰۰ تومان

15%

هزارآفرین دانشمند

۶۰,۰۰۰ تومان

۵۱,۰۰۰ تومان

10%

درس ها و عبرت های جنگ احد

۱۸,۰۰۰ تومان

۱۶,۲۰۰ تومان