قصه های خوب برای بچه های خوب – جلد هفتم: قصه های گلستان و ملستان
سلطان سخن و ادب فارسی سعدی شیرازی است. مردی که در راه کسب علم و معرفت بیست سال به شهرها و سرزمینهای بسیاری سر زد و سرانجام در هنگام بازگشت به زادگاه خود شیراز دو اثر سترگ تاریخ ادبیات فارسی یعنی بوستان و گلستان را آفرید. گلستان سعدی که در هشت باب نگاشتهشدهاست با نثری آهنگین و شیرین مشتمل بر تجربیات و خاطرات سعدی از زندگی است که تلاش نموده اخلاق حسنه و ارزش های انسانی را در قالب حکایتهایی کوتاه به مردم گوشزد نماید. همچنان این اثر گرانبها در دست مردم دیدهمیشود و افراد بسیاری بهره فراوان از آن میبرند.
با این حال گذر زمان سبب شده تا برخی لغات و جملات آن برای نسل جدید غریب شمردهشود و فهم حکایت را برای آنان دشوار نماید. به همین سبب آذریزدی تلاش نموده با ساده سازی کلام سعدی و تبدیل آن به قصههایی امروزی مفاهیم ارزشمند این حکایات را به نسل جوان منتقل دهد. گرچه تمام قصههایآمده در این کتاب از گلستان نیستند بلکه آذر یزدی به سراغ کتابهای دیگری نیز رفتهکه در سبک قصهگویی پیرو سعدی بودند و قصههای نابی روایت کردهاند اما آثارشان به اندازه گلستان شهرتنیافته و او این آثار را با عنوان ملستان در این کتاب گردآوری و بازنویسی کردهاست.
مجموعه کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب شامل جلد های زیر می باشد:
جلد اول _ قصه های کلیله و دمنه
جلد دوم _ قصه های مرزبان نامه
جلدسوم _ قصه های سندبادنامه و قابوسنامه
جلد چهارم _ قصه های مثنوی
جلد پنجم _ قصه های قرآن
جلدششم _ قصه های شیخ عطار
جلد هفتم _ قصه های گلستان و ملستان
جلد هشتم _ قصه های چهارده معصوم
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
روزی بود روزگاری بود دو تا آدم نادان در صحرای بلخ میرفتند. راه دراز بود اما از جهالت تا حماقت راه درازی نیست. نادان احمق یا حرفی ندارد یا در گفت و شنید چیزی برای دعوا پیدا میکند. وقتی از خاموش ماندن حوصلهشان سر رفت یکی به دیگری گفت فلانفلانشده آخر یک چیزی بگو خفهشدیم. جاهل برای خود زبانی دارد که خام است و زینتش دشنام است. شنونده جواب داد:«به جهنم که خفه شدی اما اگر حرفی پیدا کردهای که تو را قلقلک میدهد بگو و نترس من دارمت ولی حرف بزنیم.» اولی گفت: «نه، مقصودم این است که خودمان را مشغول کنیم و راه را نزدیک کنیم حکایتی روایتی چیزی بگو اما مرا بگو که از احمقی مثل تو درخواست میکنم که حرفی بزنی.» دومی جواب داد: «خوبه خوبه خواهش میکنم در دهانت را بگذار که بوی پیاز صحرا را برداشت.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.