قصه های من و ننه آغا مجموعه ای از ماجراهای خاطرهانگیز دوران کودکی و نوجوانی نویسنده در قالب روایتی داستانی است. داستانهایی شنیدنی و لطیف که رنگ و بویی کاملا بومی داشته و طعم شیرین سنتهای ایرانی را در دل زنده میکند.
کتاب خوب قصه های من و ننه آغا شامل ۲۳ داستان کوتاه جذاب و خواندنی با محوریت خانواده و سبک زندگی است.
این اثر که تلنگری بر سبک زندگی امروزی است به موضوع خانواده و فرهنگ اصیل شهر دارالعباده یزد میپردازد و نویسنده سعی دارد از رهگذر قصه، این فرهنگ بومی و محلی که رو به فراموشی است را حفظ و احیا کند.
«آغا» به معنای بزرگ است که در یزد و برخی مناطق به مادرِ پدر «ننه آغا» گفته میشود. ننه آغا آرام است و صبور، دنیادیده و پرحوصله، پیرزنی دوستداشتنی که برای سرد و گرم روزگار چارهدارد. او در مواقع حساس نوهاش را راهنمایی میکند و نشان میدهد که وجود معنوی پدربزرگها و مادربزرگها برای خانوادهها یک نعمت بزرگ است.
گزیده کتاب
به مادربزرگ پدرم می گفتیم ننه آغا. پدرم تک فرزند بود و ننه آغا با ما زندگی می کرد. شوهرش وقتی پدرم هفت ساله بود، از دنیا رفت و ننه آغا با اینکه زیبا بود دیگر ازدواج نکرده بود.ما هفت خواهر و برادر بودیم و با پدر و مادر و ننه آغا می شدیم ده نفر. ننه آغا بزرگتر خانواده بود و حرف آخر را او می زد. پدر و ماردم از او حرف شنوی داشتند و می دانستند حرف ها و تصمیم هایش درست و عاقلانه است.ننه آغا چاق و قد بلند و خوش قیافه بود. در فامیل احترام داشت. آشپزی اش عالی بود. مادرم قالی می بافت و به بچه های قد و نیم قدش می رسید و ننه آغا فکری برای ناهار می کرد. غداهای سنتی را بلد بود و با ساندویچ و ماکارونی و سوسیس کالباس میانه ای نداشت.
چای را توی پیاله کوچک چینی می خورد. خواهرزاده های تهرانی اش که به یزد می آمدند دوست داشتند خانه ما بمانند و از دست پخت او بخورند. توی حیاط تنوری هیزمی داشتیم. خودش خمیر درست می کرد و نان می پخت. برای ورآمدن خمیر، به جای مخمرهای بازاری، از خمیر ترش استفاده می کرد… .
ـ ـ ـ ـ ـ سایت کتاب خوب ـ ـ ـ ـ ـ
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.