رمان کودکستان آقا مرسل که در واقع جلد دوم رمان «گردان قاطرچی ها» است ماجراهای آن حول محور همان رمانمی گذرد و برخی شصخیت های این رماندر «کودکستان آقا مرسل» حضور دارند و رمان با آنها پیش رفتهاست.
کتاب حاضر جلد دوم گردانقاطرچی ها با عنوان کودکستان آقا مرسل نوشته داوود امیریاناست و در انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیدهاست.
گزیده ای از کتاب کودکستان آقا مرسل:
قاطرها که آسوده در حال استراحت و یا خوردنعلف و نان خشک بودند، یک آن وحشی شدند. سیاوش دوید طرف کوسه جنوب و یک لگد به شکم او زد و هوایی شلیک کرد. کوسه جنوب هم نه گذاشت و نه برداشت و یک جفتک سهمگین درست به تخت سینه سیاوش شلیک کرد! سیاوششوت شد و هنوز در هوا بود که قزمیت هم او را مهمان جفتک خود کرد. سیاوشبه طرف دیگر پرت شد و باز هم در هوا پیکان یک کله جانانه به شکم سیاوشکوبید. سیاوشقبل از این که روی زمینپر از سرگین و خیس ادرار و علف های خیس بو گرفتهسقوط کند، از هوش رفتهبود!
.
رزمندگان گردان بلال در دستهها و گروهانهای مختلف با نظم و ترتیب میدویدند. دستها روی سینه و گامها به اندازه برداشته میشد. خورشید کمکم از پس کوههای مشرق در حال طلوع بود و نور درخشان و طلاییاش مثل نیزههای درخشان در آسمان رها میشد. پرندگان سحرخیر پرصدا در آسمان قیقاج میرفتند. بوی خوش گل و سبزهدر تپههای سرسبز و پرگلوگیاه پخش شدهبود. صدای آب رودخانه که نزدیک اردوگاه در جریان بود، مثل موسیقی جادویی همیشگی، جان خستهی رزمندگان عرقکردهرا تازهمیکرد.
فقط دانیال بود که بیتوجه به اینهمه زیبایی، بو و صدای خوش، آخر از همه با هیکل چاق و سنگین خود میدوید و ناله و شکوه میکرد. پهلوهایش درد گرفتهبود و سینهاش خسخس میکرد. صورت و بدنش خیس عرق شدهبود و به سختی نفس میکشید. برای لحظهای دویدنش کند شد. دست روی پهلوی راستش گذاشت و ایستاد، دولا شد، و شروع به ناله کرد.
سیاوش پا کند کرد و خودش را به دانیال رساند. کف دو دستش را روی کتفهای دانیال فشار داد و گفت: «باز که شروع کردی دانیال، میخواهی تنبیه بشی؟»
دانیال نفسنفسزنان با درد و ناله گفت: «دیگه نمیتونم، دارم میمیرم.» سیاوش به کتفهای دانیال فشار آورد. دانیال بیاراده شروع به دویدن کرد؛ اما دویدنی که نه دویدن بود نه پیادهروی. انگار پابرهنه باشد و تیغ و شیشهی شکسته در کف پاهای برهنهاش رفته باشد، لنگلنگان بهجلو هل داده شد. نگو این حرف رو پسر. باورم نمیشه تو همون دانیال تیزوبز چندماه پیش باشی. رفتی مرخصی سرحال بشی، چاق و خیکی برگشتی؟
ـ ـ ـ ـ سایت کتاب خوب ـ ـ ـ ـ
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.