کتاب دوباره فردوس نوشتهٔ سیدعلیرضا مهرداداست و انتشارات انقلاب اسلامی آن را منتشر کردهاست. این کتابْ روایتی از اولین اردوی جهادی جوانان انقلابی در شهریور ۱۳۴۷ است.
درباره کتاب دوباره فردوس
حوادث گاهی زود فراموش میشوند و گاهی چنانند که سالهای سال نه از صفحهٔ روزگار و نه از ذهن و زبان مردم محو نمیشوند. تلخی و شیرینی برخی پیشامدها و پیامدها در ذائقهٔ مردم چنان ماندگار میشود و نسلبهنسل چنان پیش میآید که با تازهترین لحظات زندگی مردم همراه میشود؛ کهنالگویی میشود ملی یا جهانی و قهرمانانش اسطوره میشوند برای همیشه، برای همهجا و برای همگان.
زلزلهٔ فردوس در شهریورماه ۱۳۴۷ ازایندست اتفاقات بود.
لرزش دیوانهوار زمین، روزگار مردم را سیاه و فرصت زیستن هزاران نفر را تباه کرده بود. بیتوجهیها و نابخردیهای حکومت طاغوت نیز نمکی بر زخم آسیبدیدگان و خادمان راستین ایشان بود؛ اما امیدواری، صبر، نجابت و توکل، همچون خورشیدی گرم و نورانی بر سیاهیها و خرابیها فائق شد. با همت و جهاد و ایثار مردم، کموکسریها رفع و زخمها درمان شد.
کتاب دوباره فردوس سرگذشت مستندی از ناخوشیها و خوشیهای زمینلرزهٔ فردوس است.
برای آنکه این ماجرا ثبت و تنظیم شود، افراد بهجاماندهاز روزگار زلزله پای میز مصاحبه آمده و برگهایی از تاریخ شفاهی فردوس را نقلکردهاند.
حضرت آیتالله خامنهای نیز که در زمان زلزله جوانی ۲۹ ساله و مدیر پایگاه امداد روحانیت بودند، خاطراتشان را از آن حادثهٔ سهمگین نقل فرمودهاند. خاطرات ایشان که در مرکز اسناد دفتر حفظ و نشر آثار ایشان مضبوط بود، با ترکیبی از یادماندههای اعضای پایگاه و اهالی فردوس که بهشیوهٔ تاریخ شفاهی گردآوری شدهو نیز اسناد و تصاویری چند برگرفتهاز منابع و آرشیوهای مختلف، این اثر را رقم زدهاست.
مطالعهٔ این کتاب در ترویج شیوهٔ مدیریت انقلابی و سبک زندگی اسلامی و ایمانی مؤثر است.
بخشی از کتاب دوباره فردوس
«مردم شهر، پیر و جوان، لنگان و شتابان چون جویبارهای کوچک، از هر کوی و خیابان روان بودند به سمت فلکهٔ گلشن. چون رودخانهای خروشان راه میبریدند به سمت دروازهٔ طبس. معلوم نبود از کجا خبردار شدهبودند؛ ولی دست حاجبانو دبیرانرا خوانده بودند و میدانستند که از جادهٔ طبس وارد فردوس میشود.
کسی جلودارشان نبود. حق هم داشتند؛ حالا که آوار بر سرشان نبود تا حواسشان از استقبال مهمان پرت شود؛ و آقاسیدعلی بیخبر و غریبانه وارد شهرشان شود. از دیرباز، سادات برای مردم این شهر، عزیز و صاحب حرمت بودهاند؛ علیالخصوص این سید خراسانی که هم خودش و هم آبا و اجدادش را میشناختند. اهالی ابا داشتند که تاریخ بگوید اهل فردوس به مسافر و مهمان اعتنایی ندارند.
ـ ـ ـ ـ سایت کتاب خوب ـ ـ ـ ـ
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.