کتاب عارف 12 ساله عارفانۀ نوجوان شهید رضا پناهی به روایت مادر
رضا در سال 1348 در شهرستان کرج متولد شد. در سن دوازدهسالگی خانواده را راضی کرد تا به جبهه برود. پس از جلب رضایت پدر و مادرش فرم تقاضای اعزام به جبهه را پر کرد، ولی بهخاطر سن کم از رفتن او ممانعت شد. شناسنامهاش را دستکاری کرد تا توانست وارد جبهه شود. او در تاریخ ۲۷بهمن۱۳۶۱ در جبهۀ قصرشیرین به فیض شهادت نایل شد. رضا عاشق شهادت و خدا شدهبود و شهادت را راه رسیدنبه خدا میدانست. او رزمندۀ کوچکی بود که روح و فکری به بلندای آسمان داشت. رضا، عارف دوازدهساله است که ابعاد مختلفی از زندگی حقیقی را بیان میکند.
کتاب عارف 12 ساله ، روایتی از مادرانههای نوجوان شهید رضا پناهی است. مادری که روزی به حرم امام رضا (ع) رفت و از امام رضا فرزندی خواست تا در راه حق شهید شود. کمی بعد متوجه شد که باردار است. او فرزندش را از امام رضا گرفته بود و به همین دلیل هم نام رضا بر او نهاد. رضا در نوجوانی شهید شد. او با شهادتش مادرش را به آرزوش رساند و در بهشت خداوند جای گرفت.
او در کتاب عارف 12 ساله از همهچیز گفته است. از تولد پسرش، حال و هوای او در دوران کودکی. اخلاقیاتش و علایقش. خواندن کتاب عارف ۱۲ ساله به ما کمک میکند روحیات او را بهتر بشناسیم.
در قسمتی از وصیتنامۀ صوتی شهید رضا پناهی آمدهاست؛
برای رضا و خواهرش دفتر گرفتهبودم. هنوز رضا مدرسه نمیرفت. فقط بلد بود روی دفترش خط بکشد. خواهرش که از رضا بزرگتر بود، تازه نوشتن حروف الفبا و اعداد را یاد گرفتهبود. خواهرش مشغول نوشتنبود که یکدفعه رضا دفتر را از زیر دستش کشید و فرار کرد. دوید دنبال رضا که دفترش را از او بگیرد. روی چارچوب در زمین خورد و چانهاش شکافت. یادم است رضا خیلی گریه کرد. خیلی ناراحت شد. میگفت: میخواستم شوخی کنم. نمیدانستم اینطوری میشود.
خواهرش را بردیم به چانهاش بخیه زدند. تا مدتها به خواهرش نگاه میکرد و به فکر فرو میرفت. دل رئوفی داشت. خیلی مهربان بود. از بچگی تحمل ناراحتی و اشک کسی را نداشت…
ـ ـ ـ ـ سایت کتاب خوب ـ ـ ـ ـ
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.