درباره کتاب پاییز آمد.
شهدا را همیشه کلیشهای معرفی کردهاند و هروقت حرف از خاطرات زندگی آنها میشود توقع میرود یک موجود خیالی، دستنیافتنی و ازآسمانآمده معرفی شود که انگار هیچوقت زندگی عادی و روزمره نداشته است، برای همین تصور جامعه از شهید یک شخص معصوم عاری از هر گناه و اشتباه است، درحالیکه چنین نیست و شهدا هم مثل سایر آدمهای شهر زندگی عادی داشته و در روزمرگی کاملاً معمولی به سر میبردند، شاید خیلیهایشان حتی اهل نماز شب یا مستحبات نبودند و در همین کوچهوبازار زندگی میکردند، آرزوهایی داشتهو اشخاصی بریده از دنیا و مادیات نبودهاند. در کتاب «پاییزآمد.» به زندگی خصوصی خانم موسوی و شهید یوسفی، آشنایی و عشق آنها پرداختهمیشود، اتفاقی که در کتابهای مشابه کمتر رخ میدهد.
کتاب «پاییزآمد.» نوشته گلستان جعفریان، داستانی احساسی و عمیق است که به زندگی و عشق شهید احمد یوسفی و همسرش میپردازد. این اثر به زندگی روزمره و چالشهای این زوج میپردازد و نشان میدهد که چگونه عشق و ایمان میتواند در سختترین شرایط زندگی، نیرویی برای ادامه مسیر باشد. احمد یوسفی بهعنوان یک جوان مومن و فعال در جبهههای جنگ، با مسائل مربوط به فراق و دوری از خانواده و همسرش روبهرو میشود. همسرش نیز در غیاب او، بار مسئولیتهای زندگی را به دوش میکشد و تلاش میکند تا به یاد او زندگی کند.
بخشی از کتاب پاییزآمد.
سی و پنج سال میگذرد؛ اما هنوز پاییز که میآید نمیدانم از آتش مهری که برجانمانداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگ های زیبا و رنگارنگ می نگرم؛ با من سخت می گویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست…
((آری! پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرما بخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را می ریزد و مرا بر دوست داشتنی ترین دوراهی ماندن و رفتن رها می کند…
اصلا پاییز بهار من است، وقتی شکوفه می زند زخم های دلم در خزان فصل ها..))
پاییز آمد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.