کتاب رفیق مثل رسول، که نوشتهی نویسندهی حوزهی مقاومت شهلا پناهی است، نگاهی به زندگی و خاطرات مدافع حرم شهید محمدحسن (رسول) خلیلی دارد از دوران کودکی تا روز شهادتش دارد که نشر شهید کاظمی آن را منتشر کرده است.
دربارهی کتاب رفیق مثل رسول
محمدحسن (رسول) خلیلی در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۵ در تهران متولد شد. او که دانشجوی رشتهی مدیریت در دانشگاه اما حسن (ع) بود بر حسب وظیفه به سوریه اعزام شد و آنجا به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای بهشت زهرا است.
شهلا پناهی، برای نوشتنکتاب رفیق مثل رسول، از میان دریایی از خاطرات او عبور کرد و کتاب را با انجام ساعتها مصاحبه و با کمک خاطرات تمام دوستان شهید رسول خلیلی نوشتهاست و از دستنوشتههای او که خانوادهاش در اختیارش گذاشته بودند نیز بهرهبرد. در کتاب رفیق مثل رسول، از دوران کودکی و مدرسه راهنمایی رسول همراه او میشویم و در تمام مراحل زندگیاش، تا کارگاه تخریب در حلب و حتی لحظهی انفجار در تل حاصل هم با او هستیم.
کتاب رفیق مثل رسول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب رفیق مثل رسول برای کسانی که دوست دارند، خاطرات و زندگینامهی شهدا را بخوانند، جذاب و دلچسب است.
جملاتی از کتاب رفیق مثل رسول
به فرودگاه دمشق که رسیدیم، یکی دو نفر از بچههای ایرانی برای استقبال آمدهبودند، سریع وسایلمان را تحویل گرفتیم و با ماشینهایی که داخل هرکدام دو نفر محافظ بود، به سمت شهر راه افتادیم. محل استقرارمان در حاشیه شهر و درست پشت حرم حضرت زینب (س) بود. همین حسن تصادف، فرصت دست روی سینهگذاشتنو سلام را به ما داد. به مقر که رسیدیم وسایل و کولهمان را گوشه سالنی که در اختیارمان گذاشتهبودند، ریختیم. هرکس دنبال جایی بود برای چرت زدن. موفق شدیم و همان چند لحظه استراحت، زهر خستگی را از تن همه برد. سربازی وارد سالن شد و گفت: «باید برای توجیه کار به اتاق فرمانده منطقه بیایید». وارد اتاق شدیم و بعد از سلاموعلیک کوتاهی با حاج رحمتی، وضعیت فعلی شهر را توجیه و مأموریت هرکدام از ما را ابلاغ کرد. من، محسن و حامد باید به یک موقعیت میرفتیم.
قبل از اینکه از اتاق خارج شویم، گفت: «حساسترین نقطه را به شما سپردم. تمام سفارتخانهها و قسمت زیادی از ساختمانهای دولتی تخلیه شدهو با هر قدم عقب رفتنشون، به دشمن فرصت بازکردن جای پا را دادند. اطراف سفارت را بارها زدند و تهدیدشون برای زدن سفارت خیلی جدی شده، شهر رسماً شکل جنگی پیداکرده و حفظ امنیت سفارتمون؛ یعنی اطاعت از رهبری و حفظ خاک ایران. مطمئن هستم که نفرات را درست انتخاب کردم».
—- کتاب خوب —-
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.