حراج!

پرواز با پاراموتور را دوست دارم

معرفی کتاب پرواز با پاراموتور را دوست دارم

کتاب پرواز با پاراموتور را دوست دارم، رمانی برای مخاطب نوجوان است که علی آرمین نویسنده آن و محمدرضا زرقان هم تصویرسازی کار را به عهده داشته است و به همت انتشارات کتاب جمکران چاپ شده است.

کتاب پرواز با پاراموتور را دوست دارم، قصه نوجوانی است که باید بین رسیدن به آرزویش که پرواز با پاراموتور است و کمک به دیگران برای شرکت در المپیاد، یکی را انتخاب کند. عباس در یک تعمیرگاه کار می‌کند و پدرش آموزش‌دهنده پاراموتور و وی هم علاقه‌مند به سوار شدن آن است. در یک روز فردی با مراجعه به وی خود را دوست قدیمی پدرش معرفی می‌کند و پاراموتوری را که نیاز به تعمیر داشته را به وی هدیه می‌کند. وی در طول داستان سعی در تعمیر این پاراموتور دارد و برای تحقق این امر هم تمام پس‌اندازش را صرف خرید بال برای پاراموتور می‌کند.

ثریا نیز دخترخاله عباس است. وی در المپیاد ریاضی موفقیت‌هایی کسب کرده و با تسلطی که بر زبان انگلیسی دارد، سعی می‌کند تا به عباس در تعمیر پاراموتور کمک کند. درگیری ذهنی و آزمون اخلاقی برای عباس پیش می‌آید که دخترخاله‌اش برای شرکت در المپیاد ریاضی به خارج از کشور رود و، چون خانواده ثریا قادر به تامین مخارج این سفر نیست، عباس در دوراهی می‌ماند که پولی که برای بال پاراموتور پس‌انداز کرده را به ثریا کمک کند یا برای تعمیر پاراموتورش خرج کند.

گزیده کتاب پرواز با پاراموتور را دوست دارم

می‌خندید. صدای خنده‌اش در بین ابرها می‌پیچید. درآسمان اوج می‌گرفت. از ابرها بالاتر می‌رفت و دوباره دل ابرها را می‌شکافت و پایین می‌آمد. چشمش به غازهای مهاجر افتاد. با ذوق و شوق مسیر پرواز را عوض کرد و با سرعت به سمتشان رفت. ملخِ کرِم‌رنگِ پاراموتور، پشت کمرش، می‌چرخید. دسته‌ غازها خود را به شکل قلبی در‌آوردند. عباس از میان آن، با فریاد شادی رد شد. غازها با سر و صدا انگار او را تشویق می‌کردند.

سرعت پاراموتور فوق‌العاده بود. پسر، مثل عقابی تیزپرواز دور می‌زد و اوج می‌گرفت. لذتی وصف‌ناشدنی داشت. ناگهان کسی از روی زمین صدایش زد. «عباس! عباس!…» صدا، آشنا و غمگین بود. سعی کرد به آن توجهی نکند. دوست نداشت کسی حال خوشش را به هم بزند. بلندتر خندید و بیشتر گاز داد. صدای موتور بلندتر شد. صدا باز هم در گوشش پیچید. «عباس! عباس!» غمی در صدا بود که آزارش می‌داد. آن‌قدر بلند خندید و گاز داد که بالأخره صدا محو شد.

—- کتاب خوب —-

قیمت اصلی: ۹۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۸۰,۷۵۰ تومان.

ارسال رایگان برای سفارشات بیش از 650 هزار تومان

پشتیبانی آنلاین

ضمانت بازگشت وجه

تخفیف بیشتره سفارشات عمده

ارسال با پست پیشتاز

توضیحات

معرفی کتاب پرواز با پاراموتور را دوست دارم

کتاب پرواز با پاراموتور را دوست دارم، رمانی برای مخاطب نوجوان است که علی آرمین نویسنده آن و محمدرضا زرقان هم تصویرسازی کار را به عهده داشته است و به همت انتشارات کتاب جمکران چاپ شده است.

کتاب پرواز با پاراموتور را دوست دارم، قصه نوجوانی است که باید بین رسیدن به آرزویش که پرواز با پاراموتور است و کمک به دیگران برای شرکت در المپیاد، یکی را انتخاب کند. عباس در یک تعمیرگاه کار می‌کند و پدرش آموزش‌دهنده پاراموتور و وی هم علاقه‌مند به سوار شدن آن است. در یک روز فردی با مراجعه به وی خود را دوست قدیمی پدرش معرفی می‌کند و پاراموتوری را که نیاز به تعمیر داشته را به وی هدیه می‌کند. وی در طول داستان سعی در تعمیر این پاراموتور دارد و برای تحقق این امر هم تمام پس‌اندازش را صرف خرید بال برای پاراموتور می‌کند.

ثریا نیز دخترخاله عباس است. وی در المپیاد ریاضی موفقیت‌هایی کسب کرده و با تسلطی که بر زبان انگلیسی دارد، سعی می‌کند تا به عباس در تعمیر پاراموتور کمک کند. درگیری ذهنی و آزمون اخلاقی برای عباس پیش می‌آید که دخترخاله‌اش برای شرکت در المپیاد ریاضی به خارج از کشور رود و، چون خانواده ثریا قادر به تامین مخارج این سفر نیست، عباس در دوراهی می‌ماند که پولی که برای بال پاراموتور پس‌انداز کرده را به ثریا کمک کند یا برای تعمیر پاراموتورش خرج کند.

گزیده کتاب پرواز با پاراموتور را دوست دارم

می‌خندید. صدای خنده‌اش در بین ابرها می‌پیچید. درآسمان اوج می‌گرفت. از ابرها بالاتر می‌رفت و دوباره دل ابرها را می‌شکافت و پایین می‌آمد. چشمش به غازهای مهاجر افتاد. با ذوق و شوق مسیر پرواز را عوض کرد و با سرعت به سمتشان رفت. ملخِ کرِم‌رنگِ پاراموتور، پشت کمرش، می‌چرخید. دسته‌ غازها خود را به شکل قلبی در‌آوردند. عباس از میان آن، با فریاد شادی رد شد. غازها با سر و صدا انگار او را تشویق می‌کردند.

سرعت پاراموتور فوق‌العاده بود. پسر، مثل عقابی تیزپرواز دور می‌زد و اوج می‌گرفت. لذتی وصف‌ناشدنی داشت. ناگهان کسی از روی زمین صدایش زد. «عباس! عباس!…» صدا، آشنا و غمگین بود. سعی کرد به آن توجهی نکند. دوست نداشت کسی حال خوشش را به هم بزند. بلندتر خندید و بیشتر گاز داد. صدای موتور بلندتر شد. صدا باز هم در گوشش پیچید. «عباس! عباس!» غمی در صدا بود که آزارش می‌داد. آن‌قدر بلند خندید و گاز داد که بالأخره صدا محو شد.

—- کتاب خوب —-

توضیحات تکمیلی

وزن 133 گرم
نویسنده

موضوع

اجتماعی

قالب

رمان و داستان بلند

رده سنی

,

تعداد صفحات

154

قطع

نوع جلد

ناشر

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پرواز با پاراموتور را دوست دارم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 2 =