معرفی کتاب چشم هایم در اورشلیم
کتاب چشم هایم در اورشلیم نوشته مریم مقانی رمان جذابی است که در آینده روایت می شود. این کتاب را نشر معارف منتشر کرده است.
درباره کتاب چشم هایم در اورشلیم
داستان کتاب با یک قرار ملاقات در آوریل ۲۰۳۵ در پاریس شروع میشود. این قرار بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی مشهوری به نام آدریل عُوادیا اتفاق میافتد. سفیر قصد دارد تاجر یهودی را در جریان نقشه نابودی مسجدالاقصی به وسیله ماهواره نظامی در جشن سال نو یهودیان قرار دهد. اما سفیر نمیداند آدریل عوادیا، همان بنجامین راحیل افسانهای و فرمانده بخش سایبری جنبش آزادی بخش قدس است. مردی که بیست سال است توسط مهمترین سرویسهای امنیتی جهان تحت تعقیب است. او شخصاً برای نابودی این عملیات وارد فلسطین میشود. او میخواهد عملیاتی که همه برای آن نقشه کشیدهاند را نابود کنند.
خواندن کتاب چشم هایم در اورشلیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمند به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چشم هایم در اورشلیم
صدای کشیده شدن صندلی و برخاستن صدرا بلند شد. او عصا را که فقط یک نمونۀ ساده بود و هیچکدام از حسگرهایی که روی مدل واقعی آن نصب میشد، نداشت، کف دستم گذاشت.
گوشی اجرای موسیقی را در گوشم گذاشتم و گفتم: «ببینم چه ترانهای برام ریختی.» دکمۀ اجرا را زدم و دیدم صدرا آلبومی از عمرو دیاب برایم در نظر گرفته بود. سلیقهاش خوب بود. حورا وقتی هنوز در لبنان زندگی میکردیم و دختری نوجوان بود، ترانههای عمرو دیاب را زیاد گوش میکرد. آن ترانه مرا به بیست – سی سال پیش پرتاب کرد. حالا که قرار بود تا نزدیکی سارا هیچ صدایی را نشنوم، گوش دادن به ترانۀ عمرو دیاب گزینۀ قابل تحمل، بلکه مطلوبی بود.
دستم را به طرف جایی که فکر میکردم صدرا ایستاده است دراز کردم و گفتم: «این مرد کر و کور رو به حبیبش برسون!»
– «دارم فکر میکنم که کاش تو رو به ابوایمن لو نمیدادم. اینطوری خودم رو به دردسر انداختم. حالا باید یه کور و کرِ دیلاق و بیمصرف رو توی شهر غریب با خودم اینطرف و اونطرف بکشم!»
از صفاتی که به فارسی به کار برده بود حیرت کردم و خندهام گرفت. صدرا همیشه برای شگفتزده کردن من چیزی در آستین داشت. این آخرین حرفی بود که از صدرا شنیدم. صدای ترانه را آنقدر بلند کردم که ممکن بود بعد از یک ساعت واقعاً کَرَم کند.
— کتاب خوب —
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.